مقدمه ای بر چگونگی قدرت یافتن تصوف

حمايت سياسي فرمانروايان و موقوفات و كمك هاي مالي صاحبان قدرت و ثروت، تصوّفرا به صورت قطب هاي قدرت و ثروت درآورد تا آن جا كه برخي از سران صوفي نظير شيخ شهاب الدين سهروردي شيخ المشايخ صوفّيه به عنوان واسطه و سفير از سوي خليفة وقت به دربار پادشاهان سلجوقي آمد و شد داشتند و پادشاهان به دليل ميدان دادن به صوفيان و جلب حمايت آنان، خود نيز خرقه مي پوشيدند و در اين طوفان صوفي گري تنها حوزه تشيع از رخنه تصوّف، در امان مانده بوده.

علماي شيعه در جهت حراست و حفاظت از حوزه تشيع و مكتب اهل بيت در برابر تصوّف، تلاش هاي خستگي ناپذيري انجام داده اند و با وجود تبليغات گسترده صوفيان، شيعيان تا قرن هفتم در اين وادي پر ماجرا وارد نشده بودند و در جايي نيز چنين گرايشي ديده نشده است. تا آن جا كه علاّمه حلّي((ره)) در كتاب ((نهج الحق)) موضوع حلول و اتّحاد و جذبة صوفيّه را از مذهب اهل سنّت شمرده و سيد حيدر آملي از عرفان قرن هشتم در آغاز قرن كتاب ((جامع الاسرار))، تصوّف را تا قرن هفتم، نشانه تسنّن دانسته است.

خرقه پوشي كه امروزه به شعار صوفيان تبديل و ميان آن ها رايج است در جمع هندوها، علامت فقر اختياري و انزواگري و رياضت كشي بوده كه به ارث صوفيان رسيده و پشمينه پوشي را به عنوان شعارشان از رهبانيّت گرفته اند و الفاظي چون قطب و پير و مرشد و امثال آن از اصطلاحات ساختگي صوفيّه است. صوفيان در ستايش و بزرگ جلوه دادن سران خود بيش از حد زياده روي مي كنند و با گستاخي و جسارت خاصي اوصافي فراتر از تصور، براي آنان مي تراشد. آن ها پيرو مرشد  وقطب خود را خداي مجسم مي بينند و هر گاه جمله((ايّاك نعبد و ايّاك نستعين))را بر زبان مي آورند، قطب و مرشد خود را در نظر مي آورند و از او چنان به عظمت ياد مي كنند كه مريد و سالك بايد خود را نظير مرده اي كه تسليم غسّال مي شود، تسليم وي نمايد و دستور مرشد را هر چند گناه و معصيت باشد بي چون و چرا وبا كمال رضا و رغبت انجام داده و حق هيچگونه اعتراضي نداشته باشد.

بنا به عقيده بسياري از صوفيّه، سالك پس از گذراندن منازل و مقامات و از بين بردن تشخّص و تعيّن فردي، در نام ها و صفات الهي فاني و مستغرق ميگرددتا انجا كه در حق، فاني مي شود، سپس خدا در او تجلّي مي كند به گونه اي كه از خود فاني گشته و ديگر او، او نيست بلكه ((نعوذ بالله))يكپارچه خداست.

در پاسخ به اين ياوه گويي ها انديشمندان بزرگ و برجسته جهان تشيّع نظير شيخ مفيد، شيخ طوسي، علاّمه حلّي، مقدّس اردبيلي، شيخ بهايي محقق صاحب قوانين، مجلسي، محدث قمي و ديگر اوتاد و بزرگان ((اعلي الله مقامهم)) دست به تأليف كتب ارزنده اي زده انداز جمله چهره هاي بارز و درخشاني كه در اين زمينه داد سخن داده علاّمه بزرگ محمد بن حسن حرّ عاملي قدس سره از مفاخر تشيّع و صاحب كتاب گران سنگ ((وسائل الشيعه)) است. وي در كتاب ((رسالة الاثني عشريه في الرد علي الصوفيّه)) بر آموزه هاي واهي اين مرام و مسلك ساختگي خط بطلان كشيده و با براهين دندان شكن عقلي و نقلي آن را از پايه و اساس مردود دانسته است كه شما خوانندگان گرامي را دراين خصوص به داوري مي طلبيم. با عنايت به نياز جامعه اسلامي و لزوم شناخت مسلك هاي جداي از خط اهل بيت ((ع)) بر آن شدیم که لقداماتی در جهت شناساندن این مسلک سیاسی و جاه طلب که قصد بر خدشه دار کردن اسلام عزیز داشته ودارد انجام دهیم که از ان جمله وبلاگی که پیش روی شما دوستان عزیز است قصد آن دارد که در بخش هایی کلّی به نقد عقلی و شرعی این مسلک پوچ بپردازد . ان شا الله تعالی

امام هادی (علیه السلام)

 

امام هادی (علیه السلام) میفرمایند: صوفیان همگی مخالف ما هستند، و انها که ادعای شیعه بودن دارند اخص طوایف صوفیه هستند و طریقه ی انها با طریقه ی ما مغایرت دارد ، اگر انها واقعا شیعه بودند موجب عاق ما نمیشدند»

 

ایت الله مرعشی نجفی

 

ایت الله مرعشی نجفی : «به نظر من مصیبت صوفیه برای اسلام از بزرگترین مصائب است این طریقه موجب هدم ارکان اسلام و شکاف در بنیان های این دین است.»

علامه مجلسی

 

علامه مجلسی : «اینها (صوفیان) دشمنان خدا هستند و باید از انها تبری جست»

تشرف یا ...

برخی از فرقه های صوفیه امروز دروقت تشرف آداب خاصی دارند.اما بررسی تاریخی نشان می دهد این آداب از یک سری آداب ورفتارهای صوفیان قدیمی نشات گرفته است.

در برخی فرقه های صوفی امروز بویژه گنابادیها در وقت تشرف طالب باید سینه به سینه قطب(یا شیخ) به صورت برهنه بچسبد وآداب را بجا آورد.

این امر جزو مشکل دارترین وشبهه انگیزترین آداب است که متاسفانه علیرغم نقدهای جدی تا کنون ترک نشده است.

در صوفیان قدیم نیز برخی از این آداب بوده است.شاهد بازی یا نظر بازی جزو بدترین آداب برخی از صوفیان بوده است.

درباره اوحدالدین کرمانی آمده است:چون درسماع گرم می شد پیراهن امردان را چاک میداد وسینه به سینه ایشان باز می نهاد(نفحات الانس ص۵۸۸)

درمورد ابوحلمان دمشقی نیز این مساله آمده است.

تصوف چیست؟


پديده‌اي نه چندان نو اما با اَشكال و صورتهاي جديدتري در عرضه فرهنگي با صورتهاي مذهبي خودش را ظاهر كرده است. امروز بشر علي رغم پيشرفتهاي ژرفي كه در حوزه تكنولوژي داشته، اين پيشرفتهاي مدرن كه عمدتاً در تسخير بشر قرار گرفته درخدمت بشر نبوده و نتوانسته نه تنها آلام و دردهاي بشر را كاهش دهد، بلكه بخشي از آلام بشر را در حوزه‌هايي تشديد كرده است. مباحثي مثل مواد مخدر، خشونت جرائم سازمان يافته بين‌المللي، قاچاق انسان، بهره‌كشي از انسان و حتي پديده‌هايي مثل آدم‌خواري اينها پديده‌هاي نوي هستند كه در دنياي امروز ظهور پيدا كردند مثل پديده‌ي آدم‌خواري مربوط به دنيا مدرن است. اين ناهنجاري‌ها را در دل دنياي مدرن بيشتر مي‌بينيم. 


بحران هويت


عمدتاً بحث هم برمي‌گردد به اين بحران هويت كه بشر امروز گرفتار آن است چون بشر گرفتار بحران معنويت هست بستر براي گرايش بيشتر به معنويت و عرفان تشديد مي‌شود. چون امروز بشر به دليل آلامي كه از خلاء معنويت دارد نياز به عرفان را بيشتر احساس مي‌كند در اينجا است كه وقتي كه نياز تشديد مي‌شود دقيقاً مثل يك بازار اقتصادي نظام عرضه و تقاضا به هم مي‌خورد تقاضاي كالا تشديد مي شود و چه بسا عرضه به قدر كافي نباشد كالاهاي تقلبي در چنين بازاري وارد خريد و فروش مي‌شوند و مورد معامله قرار مي‌گيرند اينجا تكليف اولياي دين و متوليان دين و پرچمداران دين تشديد مي‌شود كه به اين نياز شديد و خلاء معنوي پاسخ درستي بدهند و گرنه آنهايي كه مترصد فرصت هستند كه از اين فضا بهره خودشان را بگيرند مطمئن باشيد كه كالاي تقلبي وارد بازار خواهند كرد بطور قطع و يقين گونه‌هاي ساختگي از عرفان كه امروز ما در جوامع مختلف و من جمله در جامعه خودمان شاهد آن هستيم دقيقاً به دليل همين خلاء و نيازهاي شديدي است كه وجود دارد ببينيد عمدتاً نظام سلطه، نظام كفر سعي مي‌كند براي حفظ منافع خودش بيايد اين خلاء‌ها را تسخيركند و بگونه‌اي اشباح كند كه به منافع او نه تنها آسيبي نرسد بلكه تكاثر طلبي او تضمين شود، در اين روند گونه‌اي از معنويت را ترويج كند گونه‌اي از عرفان را ترويج كند كه انباشته سرمايه نظام سرمايه‌داري و حياط نظام نه تنها تهديد بشود بلكه تضمين بشود و تقويت بشود اين از نكات اصلي است كه بايد علماي ما به آن توجه بكنند. 


ببينيد آقاي استفان شوارتز تأكيد مي‌كند بر اساس طرح پنتاگون يكي از هفت هدف دنياي غرب براي موفقيت در دنياي اسلام كمك به بازگشت تصوف به اين جوامع است اين همان گونه عرفان خاصي مورد نظر است كه به عنوان جايگزين رقيب براي اسلام راديكال (آنچه كه ما به عنوان اسلام ناب مي‌شناسيم آنها به عنوان انقلاب اسلام راديكال يا اسلام تندرو مي‌شناسند.)


برادلوتين هم دركنفرانسي كه در بنياد نيكان برگزار شد به دولت بوش پيشنهاد مي‌كند كه براي ارتقاء سطح گفتگوي دنياي اسلام با شيخ محمود هشام كنعاني رهبر بزرگترين گروه صوفيه به مذاكره بنشيند. 


استفان شوارتز خصوصيات صوفيه را بررسي كرده مي‌گويد ايران به عنوان يكي از كانونهاي مهم صوفيه در جهان است كه بيشتر آثار صوفيه به زبان فارسي است و پلوراليسم و ميانه‌روي تصوف چه بسا نقش تعيين كننده‌اي در دوره ‌گذار جهان اسلام داشته باشد. حالا منظور از دوره گذار چيست؟ يعني دوره‌اي كه ما بتوانيم بيداري اسلامي جهان اسلام را سمت و سويي بدهيم كه برويم به سمت يك اسلام بي‌خاصيت به اصطلاح آقايان اسلام راديكال را ببريم به سمت يك اسلام استحاله شده همانطور كه  مسيحبت گرفتار بدعت شد پروتستانيسم آمد و مسيحيت را حوزه اصلاح مذهبي از بطن خودش خارج كرد ما را هم دچار يك استحاله‌اي بكنند مسلمانان را به طور عام يعني بحث دنياي اسلام و مكتب اسلام مطرح است اينجا با چه مكانسمي با همان پروتستانيسم اسلامي يعني همان بلايي كه با پروتستانتيسم مسيحيت سر مسيحيت در‌آورند. باپروتستانتيسم اسلامي سر اسلام بياورند و شما بحث اصلاحات را مي‌توانيد در همين قالب ببينيد كه از اسلام ناب به تعبير امام خميني رو برويم به سمت يك اسلام آمريكايي، اسلامي كه مورد نظر نظام كفر و استكبار است. چگونه با همين گونه‌هاي به اصطلاح نو و در باطن كهنه پروتستانتيسم مسيحيت، و به تعبير شهيد مطهري پروتستانتيسم اسلامي دنبال گونه‌اي بدعت در حوزه دين است كه امام از اين بدعت به عنوان التقاء ياد مي‌كند و مرحوم شهيد مطهري مي‌فرمايد كه در اين پروسه آنچه اتفاق خواهد افتاد پيراستن اسلام از آنچه از اسلام است و‌آراستن اسلام به آنچه كه از اسلام نيست ايشان اصلاحات مذهبي يا آن چيزي در رهيافتهاي مكتبي از آن به عنوان بدعت ياد مي‌كنيم اين گونه تعبير مي‌كند.


كثرت‌گرايي


كثرت‌گرايي در حوزه ديني يعني چه يعني مي‌گويند شما مي‌خواهيد به صلح برسيد، مي‌خواهيد جامعه امنيت پيدا بكند مي‌خواهيد جامعه روي آرامش و صلح را ببيند بايد دست از اين برداريد كه بگويد ما حق هستيم چون تا زماني كه هر كسي كه بگويد ما حقيم و بر سر حقانيت خودش بايستد دنيا روي آرامش را نخواهد ديد پس بياييم پلوراليسم يا كثرت‌گرايي مذهبي را بپذيريم كثرت‌گرايي مذهبي چيست؟ مي‌گويند هر كس هر ديني دارد آن دين حق است ما مي‌گوييم كثرت‌گرايي مذهبي را در حوزه عملي مي‌پذيريم، پلوراليسم عملي را مي‌پذيريم اما پلوراليسم نظري غير قابل پذيرش است  پلوراليسم عملي اسلام پذيرفته و اتفاقاً به بهترين شكل هم پذيرفته است ما فقط در حوزه اسلامي مي‌بينيم كه مكاتب مختلف مذهبي، اديان مختلف الهي، زندگي مسالمت‌آميزي داشته‌اند در جامعه خودمان هم اهل كتاب داراي حقوق شهروندي حقوق سياسي حتي بيشتر از حقوقي كه شهروندان مسلمان در جامعه اسلامي دارند از آن برخوردار هستند ما زردتشتيان را داريم، كليميان را داريم، مسيحيان با دو گرايش ارامنه و آشوري داريم با حداقل آراء نماينده مي‌فرستند مجلس ما پلوراليسم عملي را مي‌پذيريم و در عمل هم اقدام كرده‌ايم اما پلوراليسم نظري قابل پذيرش نيست نمي‌توانيم بپذيريم هم توحيد درست است هم تثليث درست است هم توحيد حق است هم تثليث حق است مثل اينكه كسي ادعا بكند شب است ، ما هم ادعا بكنيم روز است به لحاظ عقلي جمع نقيضين محال است. چرا تأكيد بر پلوراليسم نظري دارند چون از دل پلوراليسم نظري لاادري‌گري در مي‌آيد اباحه‌گري مذهبي ترويج مي‌شود بي‌ديني ترويج مي‌شود و اتفاقاً يكي از نكات محوري كه نظام كفر و نظام ليبرال‌دموكراسي بر آن تأكيد دارد و تشويق مي‌كند در جوامع مذهبي پلوراليسم نظري را به خاطر اينكه در ذات اين پلوراليسم مذهبي لاادري‌گري و اباحه‌گري مذهبي نهفته است. 


اصطلاحات ضد ديني


بعضي اصطلاحاتي هم كه از گذشته از همين حوزه‌ي صهيونيزم بين‌المللي ازحوزه‌اي صهيونيزم وارد حوزه ديني شد، وارد حوزه عرفي ما شد مثلاً اصطلاحاتي مثل عيسي به دين خود موسي به دين خود دقيقاً اينها اصطلاحاتي ضد ديني است چنين اصطلاحاتي در جامعه ما رواج پيدا كرده مثل اين اصطلاحي كه چراغي كه به خانه رواست به مسجد حرام است در حالي كه چه كسي گفته؟ چراغي كه به خانه رواست به مسجد رواتر است اگر اين شعار صهيونيست‌ها در جامعه ما مي‌خواست دنبال شود ماي هيچ بناي رفيع مذهبي از گذشته نداشتيم. شما بناهاي مذهبي ما را ببينيد مسجد جامع را ببينيد دركنارش مردم خانه‌هاي گلي داشتند آن بناي عظيم را بپا كردند اگر مي‌خواستند از آن شعار پيروي بكنند بناي مذهبي نبايد به پا مي‌كردند ترويج اين شعارها را ما نه تنها در امروز بلكه از دو قرن قبل شاهد هستيم حداقل از فصل بيداري سرمايه‌داري يك فصل است از قرن 18 يا 19 شروع مي‌شود كه مرحوم شريعتي از آن به عصر بيداري سرمايه‌داري ياد مي‌كند در آنجا به همين نكته اشاره مي‌كند كه سرمايه‌داري براي موفقيت موانعي كه پيش رو دارد راهكارهاي لازم را پيش‌بيني مي‌كند از اين بحث كه بگذريم با همين پيش‌درآمد كه عرفان اسلامي امروز يكي از پرمشتري‌ترين كالاهاي معنوي است كه بايد به جامعه عرضه شود بحران هويت كه ريشه در بحران معنويت دارد بشر امروز را تشنه‌تر از گذشته نيازمند عرفان حقيقي كرده و لذاست اگر عرفان اسلامي، عرفان حقيقي به جامعه تشنه عرفان ارائه نشود و كام اين جامعه تشنه به سرچشمه زلال عرفان حقيقي اسلامي متصل نشود مطمئن باشيد كه اغيار و رهزنان خواهند آمد كالاهاي بدلي عرضه خواهند كرد يكي از اين كالاهاي بدلي كه در جامعه ما عرضه شده و مي‌شود بحث تصوف است. 


رهبانيت


يكي از شعارهاي محوري تصوف بحث رهبانيت است، ترك دنيا است، دوري گزيني از زندگي دنيا است حالا ببينيد اينجا ما يك گونه‌اي از زهد اسلامي هم داريم كه يكي از مقامات عاليه است براي انسان، يعني انسان براي آباداني دنيا تلاش بكند زحمت بكشد مجاهدت بكند اما خودش از اين دست‌آوردي كه او خلق مي‌كند كمترين بهره را ببرد آن چيزي كه در روايت داريم كه بهترين انسانها كساني هستند كه بيشترين سود رساني را داشته باشند اما كمترين نفع را ببرند دركنارش يك زهد ساختگي هم داريم همچنان كه تصوف به عنوان تارك دنيا تبليغ مي‌كند كه آقا اصلاً براي كار دنيا قدم از قدم برنداريد گام از گام برنداريد اين همان زهد انحرافي است زهد بدلي، زهد تقلبي كه بيشتر بايد به آن توجه كرد. 


عشريه


يكي از نكاتي كه باز اينها جايگزين احكام روشن در حوزه شريعت اسلامي كردند پرداخت عشريه است. ما در حوزه اسلامي بحثي به نام خمس داريم بحثي به نام زكات داريم زكات براي توزيع عادلانه ثروت، تحقق قسط و عدل اسلام و خمس براي ترويج علوم اسلامي است. اسلام اين افتخار را دارد كه مي‌گويد كسي كه دنبال علم است شما زندگيش را تأمين كنيد او براي تأمين زندگيش مجبور نباشد از تحقيق و پژوهش علمي‌اش باز بماند آن چيز كه دنياي مدرن حالا در اين دويست و سي‌صد سال اخير به آن رسيد به عنوان بورسيه تحصيلي يا تحصيل رايگان كه قطعاً و قطعاً اين را از حوزه اسلامي گرفته‌اند در رهيافت‌هاي مكتبي ما هزار و چهار صد و اندي سال پيش اين حكم اسلامي را گذاشته‌اند كه براي دين‌پژوهي براي فن‌آوري علمي براي تحقيقات علمي براي پيشرفت علمي جامعه شما زندگي عالم و دانشمند و پژوهشگر را تأمين كند تا او فراغت لازم را براي تحقيق و پژوهش خودش پيدا بكند اين از افتخارات احكام اسلامي ما است حالا ببينيد اين تبديل مي‌شود به يك حكم تقلبي و بدلي تحت عنوان عشريه، عشريه كه شما ده درصد كل درآمدت را به قطب بدهي كه او كيفش را بكند.


فقر


. نكته ديگري كه اينها رويش تبليغ مي‌كنند بحث فقر است از عقايد ديگر تصوف اين است فقر اختياري را انتخاب مي‌كند اين هم چيزي شبيه به همان زهد بدلي تقلبي است در حالي كه چنين چيزي در حوزه اسلامي وجود ندارد و نكته قابل توجه اين است كه سران اين اقطاب خودشان برخلاف آن چيزي كه براي پيروانشان تبليغ مي‌كنند. 


زندگي‌هاي بسيار مرفه و شاهانه‌اي براي خودشان تدارك مي‌بينند كما اينكه بسياري از اينها ويلاهايشان نقاط مختلف اروپا و بهترين نقاط آب و هواي دنيا است. 


ساقط شدن تكليف


از نكات ديگر كه اينها تبليغ آن را مي‌كنند ساقط شدن تكليف است مي‌گويند صوفي به مقامي مي‌رسد كه ديگر نيازي نيست كه تكاليفي به جا بياورد. نماز، روزه و ساير احكام اسلامي از آنها ساقط مي‌شود درحالي كه چنين چيزي در حوزه اسلامي نداريم كما اينكه آن كسي مقرب‌تر مي‌شود به درگاه الهي نزديك مي‌شود عارف حقيقي مي‌شود احساس نياز بيشتري به معبود خودش مي‌كند كما اينكه بسياري از عبادات مستحبي ماها براي پيامبر «ص» وجوب پيدا مي‌كند اگر نماز شب براي مسلمانان مستحب است براي پيامبر «ص» واجب مي‌شود و هر كسي كه مقام قرب پيدا بكند احساس نياز بيشتري به معبود و برخورداري و بهره‌مندي ازمنبع لايزال الهي مي‌كند. اما اين توصيه انحرافي جامعه را به اباحه‌گري مذهبي سوق مي‌دهد مي‌گويند شما به يك مقامي مي‌رسيد كه ديگر نيازي نسبت عبادت بكنيد شما ديگر وصل شديد ما چنين چيزي نداريم در حوزه اسلامي ما نمي‌توانيم بگوييم مقام قربش از حضرت رسول «ص» بالاتر بوده آن حضرت بيشترين نياز را به عبادت احساس مي‌كرده زن توصيه‌هاانسان را غافل و به لاادري‌گري ديني سوق مي‌دهد 


جايگاه عصمت


از نكات انحرافي ديگر كه باز تبليغ مي‌شود در اين حوزه تصوف جايگاه‌يي است كه براي قطب اين فرقه در نظر گرفته مي‌شود جايگاه عصمت در حالي كه ما شيعيان اثني عشري بر اين اعتقاد هستيم كه مقام عصمت مقامي است كه براي چهارده معصوم «عليهم السلام» فقط براي چهارده نفر ديده شده گرچه انسانهاي ديگر براي رسيدن به مرز عصمت محدوديت ندارند اما به مقام عصمت نمي‌رسند. اما اينها مقامي را براي قطب قائل مي‌شوند نعوذ بالله كه از مقام معصومين هم بالاتر است. از نكات ديگر ابداع قبله ذكر وگونه‌اي نماز كه مثلاً شما تصوير قطب را بايد در عبادت محضر خود داشته باشي حتي استحباب دارد كه تصوير او در مقابل شما باشد بعضي افراطيونشان هم مي‌گويند اگر مكان استقرار قطب را مي‌دانيد به آن سمت نماز بخواند حال كه مي‌بينيم اسلام ناب چقدر دقيق است در توحيد 


فقط پرستش خالق هستي جايز است پرستش عالي‌ترين مقام عصمت هم عملي باطل است شخصي به حضرت رسول «صلي الله عليه و آله و سلم» مي‌رسد هيچ كس براي من دوست دارتر از شما نيست حب شما بيشترين حبي است كه دردل من جاي دارد. حضرت از او سؤال مي‌كنند كه من را بيشتر دوستداري يا خدار را و صحابي موحد پاسخ خيلي روشني به حضرت مي‌دهد، مي‌گويد كه شما را به خاطر اينكه در مسير خدا هستيد دوست دارم و آن حضرت مي‌فرمايند كه اين دوست داشتن دوست داشتن مباركي است و ما حب ائمه «عليهم السلام» را كه داريم به خاطر اينكه آنها به مقامهاي معنوي نزديك‌تر هستند و آنها واسطه فيض الهي مي‌شوند نه اينكه آنها بلا استقلال داراي مقامي باشند آنها واسطه فيض الهي مي‌شوند به خاطر مقامي كه كسب كردند حالا ببينيد در دل خود اين گونه‌اي از لاادري‌گري مذهبي نهفته است. شما در اسلام ناب مي‌گوييد كه اصلاً توجه به هر گونه تصويري به غير خدا در نماز اصلاً نماز را باطل مي‌كنند حتي مكروه است تصوير معصوم هم شما در نماز در مقابل شما باشد چون توحيد و عبادت مخصوص حضرت حق است و شما مي‌گوييد كه در اين بدعتها چه انحرافهاي بزرگي شكل مي‌گيرد كه انسان را از مدار توحيد خارج مي‌كند. 


عبادات موزون


نكات ديگري هم مثل باز يك سري عبادتهاي خاصي در اين حوزه وارد كردند مثل عبادات موزون كه حالا موسيقي‌هاي فاسدي بنوازند مجالس رقص، پاي‌كوبي داشته باشند و با حالات صوري از خود بي‌خود شدن مثلاً وصل به حضرت حق بشوند كه اينگونه عبادات در هيچ جاي حوزه اسلامي ديده نشده است تجربه هم نشان داده كه در دل اين مجالس به اصطلاح دست جمعي و عبادات موزون، مفسده‌هاي اخلاقي فراواني شكل گرفته است.


منتصب به بزرگان


باز يك شگردهاي ديگر كه اينها به كار مي‌برند به خاطر نفوذ در عوام شگردهايي بكار مي‌برند كه البته اين مؤلفه يك مؤلفه اعتقادي در حوزه فكري تصوف نيست بلكه مؤلفه‌ي رفتاري است، يك مؤلفه كاركردي است خودشان را منتصب به بزرگان مي‌دانند عمدتاً بزرگاني كه درجامعه داراي محبوبيت هستند داراي مشروعيت اجتماعي هستند داراي نفوذ كلام هستند بگونه‌اي خودشان را به اين بزرگان منصوب مي‌كنند درگذشته خودشان را به عرفاي بزرگ در امروز كه مثلاً مي گويند آيت ا... حسن‌زاده آملي اينها را تأييد كرده و مهر تأييد زده از اين شگردها هم استفاده مي‌كنند. 


چند شبهه


چند شبهه هم اينها درارتباط با رفتاري كه با آنها مي‌شود مطرح مي‌كنند يكي از اين شبهات اينكه مي‌گويند چرا اهل كتاب در جامعه فعاليت آزاد است، اما ما داراي آزادي عمل نيستيم، چرا زردتشتي‌ها، يهودي‌ها ومسيحيها در جامعه داراي حقوق اجتماعي هستند و ما از اين حقوق اجتماعي بهره‌مند نيستيم، آنها داراي حقوق سياسي، مذهبي هستند ما نيستيم اين موضوع روشني است آنها پيروان ادياني هستند كه اسلام آن اديان را به رسميت شناخته و خودشان را منصوب به اسلام نمي‌كنند اما تصوف مثل جريان‌هاي انحرافي، وهابيت، بهائيت، بايست خودشان را منصوب به اسلام مي‌كنندكه عمدتاً بدعتهايي را وارد حوزه اسلامي مي‌كنند و بدعت هم عملي حرام در حوزه اسلامي است. مي‌گويند اگر فرقه‌هاي صوفيه اهل بدعت هستند و خانقاه دارند مراكز عبادي خاصي مثل خانقاه احداث كردند در حوزه اسلامي، شيعيان هم تكاياي مذهبي دارند حسينيه، فاطميه، زينبيه و ... مي‌سازند. مي‌گويند اينها پس چيست؟ ما مي‌گوييم در تعارض با مسجد نيست در تعارض با توحيد نيست اينها مكانهاي مذهبي است كه در دل مساجد است در دل توحيد و وحدانيت و يگانه‌پرستي تعريف مي‌شود اما شما در اين مكان‌ها داريد آن بدعتها را وارد حوزه اسلامي مي‌كنيد اما در اماكن مذهبي كه شيعه دارد مثل حسينيه و ... بدعتي وارد حوزه دين نمي‌شود، بلكه ترويج دين خدا صورت مي‌پذيرد.

دیدگاه امام خمینی (ره) در مورد کتاب احیاء العلوم غزالی

یکی از کتابهای تبلیغی متصوفه کتاب احیاء العلوم غزالی است.کتابی که متاسفانه عده ای از فضلا نیز بر اثر همین تبلیغات آنرا کتاب اخلاقی می شمرند

عارف بزرگ امام خمینی(ره) در کتاب شرح حدیث جنود عقل وجهل در باره این کتاب می فرمایند:

کتاب احیاءالعلوم که تمام فضلا اورا به مدح وثنا یاد می کنند واورا بدء وختم اخلاق می پندارند به نظر نویسنده در اصلاح اخلاق وقلع ماده فساد وتهذیب باطن کمکی نمی کندبلکه کثرت ابحاث اختراعیه وزیادی شعب علمیه وغیر علمیه آن ونقلهای بی فایده راست ودروغ آن انسان را از مقصد اصلی باز می دارد واز تهذیب وتطهیر اخلاق عقب می اندازد.(صفحه ۱۲)

توجه امام خمینی به این مسائل بسیار هوشمندانه است.

متاسفانه امروزه نیز نشر کتابهای این گونه بویژه داستانهای مملو از کرامت وکارهای خارق العاده که اغلب کتابها شبیه به هم نیز می باشد باعث شده است جوانان از مسیر سیر واقعی دور بمانند.

غایت عرفان معرفت الله است اما آنچه که امروزه در غالب درویشی ومرید ومراد بازی انجام می شود نه تنها مقرب نیست بلکه مبعد است وانسان را به هلاکت می اندازد.

خرقه؛ بدعتي ديگر

يكي ديگر از بدعتهاي تصوف كه ريشه در تعاليم غير اسلامي دارد خرقه پوشي و خرقه دادن است.
خرقه در لغت به تكه اي از پارچه، پاره ي لباس، جامه اي كه از تكه هاي گوناگون دوخته شده باشد[1]و در اصطلاح به لباس رسمي صوفيان گفته مي شود كه از تكه هاي بي ارزش پارچه بصورت چهل تكه مي دوخته اند. و به نامهاي مختلف از قبيل مرقعه، جبّه، لباچه، فرجي، گپنك مصطلح بوده است و صفاتي از قبيل هزار ميخي، هزار بخيه، نه تو، ده تو، صد تو به آن داده اند.[2] 
دير زماني از ظهور و شكل گيري تصوف در اسلام نمي گذشت كه خرقه به عنوان نماد تصوف رخ نمود، و با گذشت زمان همراه با تغييراتي كه در جهات مختلف تصوف بوجود مي آمد، خرقه هم از قافله عقب نمانده و آداب و رسوم فراواني را به خود اختصاص داد. 
سرانجام بر خلاف آنكه خرقه در روزگاري، تن پوشي ساده براي تظاهر به زهد و رياضت بود، اندك اندك از سادگي خارج شد و جزء البسه رسمي خانقاه داران قرار گرفت و به جنس و رنگ و شكل و دوخت آن توجه فراوان شد و آداب، سنن، شرائط و احكامي براي آن وضع كردند كه مانند رداي صدارت و جامه ي قضاوت به واجدان شرائط پوشانده مي شد و آنها را در جرگه صوفيان خانقاهي از ديگران جدا مي ساخت. و براي مقدس جلوه دادن آن ذوق صوفيانه مطالب فراوان بر آن بافت.
براي نمونه نوشته اند: « نقل است كه درويشي در وادي مي رفت. شيري قصد او كرد. چون در درويش نگريست، بغرّيد و روي در خاك نهاد و برفت. درويش در جامه ي خود نگاه كرد، پاره اي از جامه ي شيخ رقي بر دوخته بود. دانست كه شير حرمت آن داشت. »[3]
يا براي حسين بن منصور حلاج ساخته اند كه قبل از به دار آويخته شدن به خادم خويش گفته بود: « چون خاكستر من در دجله اندازند، آب قوّت گيرد، چنان كه بغداد را بيم غرق باشد آن ساعت خرقه ي من به لب دجله بر، تا آب قرار گيرد. پس روز سوم خاكستر حسين را به آب دادند همچنان آواز "أنا الحقّ" مي آمد و آب قوّت گرفت. خادم خرقه ي شيخ به لب دجله برد. آب باز قرار خود شد و خاكستر خاموش گشت.»[4]
يا نقل كرده اند كه رابعه را در خواب ديدند و مي گفت: «خداوند فرمان داد تا خرقه ي مرا به عنوان زينت از عرش آويختند.»[5]
و براي تقديس بيشتر خرقه، آن را در هاله اي از راز و رمز پيچيدند، از جمله اينكه مي گفتند هر پاره از اين لباس به زبان حال سخني دارد و به همين اعتبار در جاي جاي آن اسماء مقدسه ي الهي نظيرعزيز، ستار، لطيف، رحيم، صبور، شكور، كريم، مرشد، واحد، احد، فرد و صمد مي نوشتند، چنانكه خرقه مولوي در موزه ي مخصوص مدفنش از سر شانه تا كمر با دعا و مربعاتي از اسماء مزين است. 
رفته رفته، خرقه به نشان منصب و يا مقامي براي صاحبش مبدل گشت و پسوند هائي كه بر لفظ خرقه افزوده شد از اين مرتبه و منزلت حكايت داشت، كه از جمله مي توان به خرقه توبه، خرقه تشبّه، خرقه تصوّف، خرقه تصرّف، خرقه خدمت، خرقه ندامت، خرقه ذكر، خرقه عبادت، خرقه سماع، خرقه ارادت، خرقه تبرك، خرقه صحبت، خرقه ارشاد، خرقه ولايت، خرقه خلافت و خرقه جانشيني اشاره كرد. 
خلاصه آنكه خرقه ي صوفي، اصل و نسب او محسوب شده و مقام خرقه گيرنده به نسبت عظمت خرقه دهنده مشخص مي شود، به همين جهت صوفيان هر عصر براي گرفتن خرقه از مشايخ بزرگ زمان خود به خانقاه آنها رفته و در سلك مريدان آنان در مي آمدند تا بتوانند كسب خرقه نمايند، غالبآً در كتب شرح احوال صوفيان مانند "نفحات الانس" يا "تذكرة الأولياء" نسبت خرقه ي اولياء صوفيه بيان شده است و حتي بعضي از بزرگان صوفيه براي بالابردن درجه ي خود، نسبت خرقه ي خود را به پيامبر صلي الله عليه و آله امير المؤمنين عليه السلام حضرت خضر عليه السلام و ... رسانيده اند! مثلاً جامي در نفحات در مورد خرقه ي محي الدين عربي مي نويسد: «نسبت خرقه ي وي در تصوّف به يك واسطه به شيخ محيي الدين عبد القادر گيلاني قدس الله تعالي سرّه مي رسد، و نسبت ديگر وي در خرقه به حضرت خضر عليه السلام مي رسد به يك واسطه. قال رضي الله عنه " لِبستُ هذه الخرقةَ المعرُوفةَ من يَدِ ابي الحسن علي بن عبد الله بن جامع ببُستانِه بالمقْلي خارجِ الموصِلِ سنةَ إحدي وستّمائة، و لَبَسَها ابنُ جامع من يدِ الخضر، عليه السلام . و في الموضعِ الّذي ألْبَسَه إيّاها ألْبَسَنيها ابنُ جامع و علي تِلك الصّورة من غير زيادةٍ و نقصانٍ." و نسبت ديگر وي به خضر عليه السلام مي رسد بي واسطه. قال رضي الله عنه: "صحبت أنا و الخضر عليه السلام وتأدبْتُ به و أخَذْتُ عنه في وَصيَّةٍ أوصانيها شِفاهاً التّسليم لمقامات الشيوخ و غير ذلك، و رأيتُ منه ثلثَة أشياء من خرقةِ العوايد: رايتُه يَمْشي علي البحر و طيّ الارض و رأيتُه يصلّي في الهواء"»[6] و همان طور كه مشاهده مي شود محيي الدين ابن عربي ادعاي اخذ خرقه از حضرت خضر عليه السلام دارد، که اين نوع ادعاها در ميان صوفيان براي تحكيم جايگاهشان، فراوان يافت مي شود، براي مثال احمد بن سليمان نقشبندي بر آن است كه مقابل حجر الأسود، خرقه از دست خضر عليه السلام پوشيده است و خضر به او گفته است كه آن را در مدينه از دست رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم پوشيده است.[7]
نتيجه آنكه؛ خرقه و خرقه پوشي كه هيچگونه پيشينه اي در شرع مقدس و سيره معصومين عليهم السلام نداشت، بدعتي ديگراز اهل خانقاه است كه براي موجه كردن آن از هيچ تلاشي، حتي جعل حديث هم كوتاهي نكردند!

پي نوشتها:
[1] - فرهنگ عميد، ص 527
[2] - خرقه صوفيان، عباس وعيدي ، ص 60
[3] - تذكرة الأولياء، ص 500
[4] - همان، ص 594
[5] - اسرار التوحيد، ج 2 / 459
[6]- نفحات الانس، ص 546
[7] - داوريهاي متضاد، داوود الهامي، ص34

تفسیر سوره روم آیه 32

 

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در تفسیر آیه

<< آنان که دین خود را فرقه ، فرقه کردند و گروه گروه شدند >>

آیه ۳۲ سوره روم فرمودند :

اینان همان بدعت گذاران و هوا پرستان هستند .

توبه آنان پذیرفته نیست من از آنان بیزارم و آنان از من بیزارند .

میزان الحکمه جلد۱ ص ۴۵۳ـ۴۵۲

پرسش و پاسخ 7

سوال

وظیفه ی ما در برخورد با اهل تصوف چیست ؟

 

 

پاسخ :

در میان مسلمین اعم از سنى و شیعه فرقه‏هاى مختلف و متعددى از متصوفه وجود دارند كه از نظر اعتقادات و اعمال تفاوت‏هاى بیشمارى با یكدیگر دارند. در این جا لازم است توجه شود كه بالاخره صوفیان در بین امت اسلامى نوعى انشعاب مذهبى ایجاد كرده و این روش آنان از نظر شرعى مردود است. افزون بر آن هر یك از فرق صوفیه به گونه‏اى گرفتار بدعت‏ها و خرافات مى‏باشند

 و راه آنان تطابق واقعى با مسیر عارفان حقیقى و برجسته ندارد. بنابراین لازم است كه از پیوستن به آنها و نشر مرامشان خودداری شود و كسانى كه به آنان تمایل پیدا كرده‏اند مورد راهنمایى و هدایت لازم قرار گیرند. براى آگاهى بیشتر ر . ك : 1- ارمغان خانقاه،محمد تقى رهبر 2- گفتگوى عالم و صوفى،سید محمد مهدى مرتضوى لنگرودى 3- كلام عرفان،شهید مطهرى 4- انگیزه پیدایش مذاهب،مكارم شیرازی

 

 

معرفی کتاب3-فضایح الصوفیه

- آقامحمد جعفر بن آقا محمد علی بن وحیدبهبهانی، فضایح الصوفیه،،تحقیق: مؤسسه علامه مجدد وحیدبهبهانی، انتشارات انصاریان ، قم اول ذیقعده 1413،355 صفحه

ولادت آقا محمد جعفردرکربلا درشب چهارشنبه 26 جمادی الاخری سنۀ یکهزار ویکصد وهفتادوهشت اتفاق افتاد. وبا والد مرحوم به ایران رفته ومدتی دردارالمؤمنین قم درخدمت صاحب قوانین الاصول وصاحب ریاض وپدربزرگوارش تلمّذکرد.وی توفیق پیدا کرد تا سی ویک کتاب ورساله منتشرکند وپس ازسالها خدمت به مکتب اهل بیت(ع) درسن هشتاد ویک سالگی درسال 1259 درکرمانشاه وفات نمود ودرآرامگاه خانوادگی آل آقا مدفون گردید.  کتاب فضایح الصوفیه، مشتمل بریک مقدمه ودو فصل ویک خاتمه است. مقدمۀ به مذمت بدعت دردین، لزوم متابعت ائمه(ع) درامردین،پیدایش تصوف درمیان اهل تسنن، مخترع تصوف، نامهای گوناگون صوفیه، چهرۀ تصوف درحدیث،اصول فرقه های تصوف پرداخته وفصل اول به بیان اصل مذهب صوفیه وفصل دوم دربیان برخی فروع مذهب صوفیه ومعرفی بیست ویک فرقه صوفیه وذم عقاید آنها ولزوم امربه معروف ونهی ازمنکرواخبار وارده درمذمت صوفیه وعقاید باطله آنها وگفتاربزرگان ومطالب دیگراختصاص یافته است. نویسنده درمقدمه می نویسد: "عقول خلایق عاجزاست ازاحاطه کردن به حسن وقبح خصوصیات شریعت، پس درهر شرعی آنچه صاحب آن شرع قرار دادبجا می باید آورد، وبه عقل ناقص خود اختراعِ عبادتها وبدعتها نمی باید کرد که آن موجب ضلالت وگمراهی است وگول شیطان را نمی باید خورد."   وی دربارۀ پیدایش تصوف واستناد این جریان به اهل سنت ومخترع تصوف یعنی ابو هاشم کوفی ونامهای گوناگون صوفیه (متصوّفه، متصلّفه،مبتدعه،زراقیه،غلات،غالیه وحلاجیه) مطالب فراوانی بیان می کند. روایات واحادیث پیامبراکرم وائمه اطهارپیرامون تصوف نیز دراین مقدمه بیان شده ازجمله روایت، امام رضا (ع) به سند صحیح ازبزنطی که فرمود: کسی که مذکور شود نزداوصوفیان وانکار نکند ایشان رابه زبان یادل پس نیست ازما، وکسی که انکار کندایشان را پسگویا جهاد کرده است باکفار درپیش روی حضرت رسول(ص).  وی دربارۀ اصول فرقه های تصوف می نویسد:"مذاهب صوفیه بسیار است بعضی گفته اندازآن جمله چهارمذهب یکی: مذهب حلولیّه است، دویم: مدهب اتحادیّه، سیم، مذهب واصلیه، چهارم: مذهب عشّاقیّه وبعضی اصول راشش گرفته اند به اضافۀ تلقینیّه ورزّاقیه وبعضی هفت گفته اند: به اضافۀ وحدتیّه وبعضی گفته اند که: اصل دوبود، پس جمعی ازمتأخرین صوفیه ، مذهب دیگر اختراع نموده اند وآن قایل بودن به وحدت وجوداست."  نویسنده پس ازبیان اصل مذهب صوفیه وذکر بعضی ازفروع مذهب آنها به بیان عقاید بیست ویک فرقه ونقد آنها می پردازد. این فرقه ها عبارتنداز: وحدتیه، واصلیه، حبیبیه، ولائیه، مشارکیه، شمراخیه، مباحیه، ملامتیه، حالیه، حوریه، واقفیه، تسلیمیه، تلقینیه، کاملیه، الهامیه، نوریه، باطنیه، جوریه، عشاقیه، جمهوریه، زراقیه.  مذمت گرایش به عقاید صوفیه، استشهاد به برخی ازسخنان صوفیه، اخبار وارده درمذمت حسن بصری، حلاج ازدیدگاه حدیث، عشق ازدیدگاه صوفیه وفلاسفه، ساختگی بودن حدیث "من عشق...."، گفتاردانشمندان دربارۀ صوفیه، حرمت شرب خمر وزنا ولواط وغنا وموسیقی، عقاید باطلۀ صوفیه، نشانه های شیعیان علی(ع)، مبارزۀعلما باصوفیه، فضیلت دانش ودانشمند، لزوم متابعت علما، ذم مصاحبت اهل بدعت، وظایف علما وفرومانروایان سوء، سپاس ازفرمانروایان دادگر، کیستی اولواالامر، نشانه های پایداری نعمت، دلهای فرمانروایان، مسؤلیت فرمانروایان ازدیگرمباحثی است که نویسنده به آنها پرداخته است

شعری از شاه نعمت الله ولی

شعری از شاه نعمت الله ولی می آورم بدون حب و بغض قضاوت کنید

ره سنی گزین که مذهب ماست

ور نه گم گشته ای و در خللی

رافضی کیست دشمن بوبکر

خارجی کیست دشمنان علی

هر که او چهار یار دارد دوست

امت پاک مذهب است وولی

دوستدار صحابه ام به تمام

یار سنی وخصم معتزلی

آدرس:دیوان شاه نعمت الله ولی ص۴۸۷

این از دیوان خود شاه نعمت الله ولی است بروید بخوانید.البته در چاپهای جدید برخی از رهبران متصوفه این اشعار رو حذف کردند اما هنوز این اشعار در اکثر چاپها است.