معرفی کتاب8-، موضع تشیع دربرابرتصوف درطول تاریخ

- داودالهامی، موضع تشیع دربرابرتصوف درطول تاریخ، انتشارات مکتب اسلام،قم، زمستان 1378،چاپ اول ،408 صفحه

مرحوم حجت الاسلام والمسلمین الهامی درطول حیات علمی خود به تبیین وتحلیل فرقه های صوفیه پرداخته ازجمله می‌توان به کتاب های "تصوف ازدیدگاه ائمه اطهار(ع)"، "پیدایش تصوف درمیان شیعیان" نام برد.  "موضع تشیع دربرابر تصوف درطول تاریخ" یکی ازکتاب های نقادانه ایشان نسبت به تصوف است که دراین نوشتار به اختصار معرفی می شود. این کتاب، پس ازبیان یک مقدمه کوتاه به پیدایش تصوف درمیان شیعیان وپیدایش تصوف درمیان مسلمانان پرداخته  وسپس مذهب سران صوفیه مانند سفیان ثوری، ابراهیم ادهم، داود بن نصر طائی، شقیق بلخی، عبدالله بن مبارک مروزی، ابوعلی فضیل بن عیاض، معروف کرخی،بشرحافی، ذوالنون مصری، بایزید بسطامی، جنید بغدادی، جریری احمد بن محمد، حسین بن منصور حلاج، ابوبکر شبلی تبیین شده است . عدم همبستگی میان تشیع وتصوف و مقاومت فقهای شیعه درمقابل صوفیگری مانند: سید بن طاووس، حسن بن یوسف بن مطهرحلی، محمد بن مکی ( شهید اول) وابن فهد ونزدیکی تصوف به تشیع ازناحیه سید حیدر آملی، فضل الله استرآبادی، شاه نعمت الله ولی، حافظ رجب برسی، سید محمد مشعشع، سید محمد نوربخش، ابن ابی جمهور احسائی وحرکت صوفیان ازشیخ صفی الدین تا شیخ ابراهیم ونیز ازشیخ جنید تا شاه اسماعیل وتحول ناگهانی درطریقت سلسله صفوی ازدیگر مباحث این کتاب است که نویسنده به تفصیل پیرامون آنها پرداخته است .  بحث دیگرکتاب به برخورد علمای شیعه با تصوف اختصاص یافته و دیدگاه بزرگانی مانند علامه مجلسی، ملامحمد طاهر قمی، ملا احمد اردبیلی، شیخ حر  عاملی، شیخ علی بن محمد عاملی، میرلوحی سبزواری، عبدالحی رضوی کاشانی، محقق کرکی، شیخ حسن کرکی، ملا احمد تونی، محمد اسماعیل بن محمد مازندرانی، علیقلی جدید الاسلام ، صدرالدین شیرازی و فیض کاشانی دربارۀ صوفیه گزارش شده است. و آخرین بحث کتاب به علل زوال مسلک تصوف پرداخته وبرخی ازفرقه های صوفیه مانند: نعمت اللهیه، ذهبیه تحلیل شده اند.     

معرفی کتاب2-کسراصنام الجاهلیه

- صدرالدین محمد الشیرازی، کسراصنام الجاهلیه،تصحیح:محسن جهانگیری،بنیاد حکمت اسلامی صدرا،زمستان،1381

این کتاب توسط محسن بیدارفربه فارسی برگردانده وانتشارات الزهرادرسال 1366به زیورطبع آراسته است.پیش ازمعرفی کتاب به استحضار خوانندگان می رسانم که ملا صدرا با اینکه بیشترسرگرم مباحث فلسفی وتاحدودی تفسیری وحدیثی بود اما بسیاری ازاندیشه های فلسفی اوازصفای باطن وضمیروارسته اش زایید.گرایش عرفانی وی به حدی گسترده است که با کمال جسارت، عقل آدمی را برای رسیدن به درک حقایق کافی ندانسته وقیاس پاره ای ازفلاسفه راعقیم می داند وبرترجیح معرفت شهودی برمعرفت استدلالی تصریح می کند وکسانی را که علم غیبی لدنّی مورد اعتماد عرفا وسالکان راانکار می کنند، منتسبان به علم معرفی کرده وعرفان را ازسایر علوم محکم تروقوی تر می‌شمارد.  حتا ملاصدرا دربسیاری ازنگاشته های خود، نام برخی ازاهل ذوق وعرفان مانند بایزید بسطامی، حلاج،ابن فارض،عطار،مولوی،غزالی،ابن عربی رامی برد.  پس ملاصدرا با عارفان راستین وعرفان حقیقی موافقت کرده وبا بهره گیری ازاساتیدش مانند: شیخ بهایی ومیرداماد ومیرفندرسکی به سیروسلوک می‌پرداخت.با وجود این رویکرد،ملاصدرا به شدّت با تصوّف دروغین وریا کاران جاه طلب مخالفت ورزیده وکتاب کسراصنام الجاهلیه یعنی،شکستن بت های جاهلیت را می نگارد.و به انتقاد ازصوفیان دروغین می پردازد. البته رویکرد نقادانۀ ملاصدرابه جریان تصوّف اختصاصی به وی نداردو درمیان صوفیان گذشته مانند ابوالقاسم قشیری(متوفای465ق) دررسالۀ قشیریه وابوحامدغزالی(متوفای505ق) دراحیاء علوم الدین وابن عربی( متوفای638ق) درفتوحات ومولوی(متوفای 672ق) درمثنوی وسعدی شیرازی(متوفای691)وحافظ شیرازی(متوفای790ق) درغزلیات، رویکرد نقادانه به صوفیان دروغین داشته اند. برای نمونه حافظ دردیوانش می سراید:                   

      نقد صوفی نه همه صافی وبی غش باشد          ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد

رسالۀ کسرالاصنام الجاهلیه به تعبیردکترجهانگیری، کتاب درسی بوده وشایسته است این رساله به صورت کتاب درسی عرفان اسلامی درمدرسه ها ودانشگاه هاتدریس شود.زیراخلاصه وعصاره ای ازعرفان اسلامی است که درعین انتقاد ازتصوّف دروغین ونشان دادن ناهنجاریها،نابسامانیها،نقطه ضعف ها وموارد منفی آن، عرفان وتصوّف صحیح را آنچنانکه عارفان وصوفیان بزرگ عالم اسلام تصور کرده، بامبانی دینی سازگاریافته وپذیرفته اند،تعلیم می دهد وگاهی هم تعلیمات خود رابا نقل احادیثی ازاهل بیت عصمت وطهارت، که درکتب روایی شیعۀ امامیه آمده، تأیید می نماید.و این رهیافت به قدروشرف ووزانت ومنزلت رساله می‌افزاید.

نگارنده، فراموش نمی کند که وقتی نگرانی خودراازوضعیت فرقه های صوفیه معاصروفعالیت گستردۀ آنها به علامه جوادی آملی مطرح می کرد،معظم له همین پیشنهادرابه حقیردادند وفرمودند درمناطقی که این فرقه ها فعالیت می کنند کتاب کسراصنام الجاهلیه را برای طالبان علم وحقیقت تدریس کنید.

این رساله به تصریح صدرالمتألهین، دراوایل  ماه شعبان 1027 قمری به پایان رسیده است."قدتمت کتابته بید مؤلفه فی اوائل شهرشعبان المعظم لعام سبع وعشرین بعد الالف"  بنابراین، نویسنده این کتاب را درسن چهل وهشت سالگی درکهک قم، نگاشته است. این کتاب دریک پیش مقدمه درآغازرساله ویک مقدمه وچهار مقاله ویک خاتمه تنظیم شده است.ملاصدرا درآغاز رساله، پس ازحمد وثنای الهی ودرود به سید اولین وآخرین وخاندان برگزیده اش ازدوران معاصرخود وپراکندگی تاریکی ها ونادانی ونابینایی ها درشهرها شکایت می کند. ومدعیانی که خودرا ابدال واوتاد معرفی می کنند وبدون بهره گیری ازقرآن وسنت،مطالبِ بی معنا بافته، مذمّت می نماید.وی می گوید:"نفوذ این فریبکاران تاآنجا است که بعضی صنعتگران وپیشه وران، پیشۀ خود رها کرده وروزگاری به ملازمت این مدعیان دروغین می پردازند وسخنانِ ساخته وپرداختۀ اینان را فرا گیرند، تادیگرعوام را چه رسد."   وی، بیشترین سبب پیدا شدن اشتباهات و وسوسه های شیطانی درقلبهای این گروه رادوچیزمی داند: نخست، گروهی به مجاهدت ها وچله نشینیها شروع کرده وبه لباس صوفیان درآمدند وازمریدان بیعت می گرفتند ومقام ارشاد وهدایت رابه خود نسبت می دادند، بدون اینکه، دانش خداشناسی وصفات وافعال الهی ونبوت ومعاد رادر خود مستحکم سازند.ودوم، شعبده ونیرنگ هایی که به عنوان کرامت وخوارق عادت برای مردم آشکارمی کنند  ملا صدرا درپایان پیش مقدمه می نویسد: "چون مشاهده کردم که نابودی این شرّ، کارمهمّی دردین است ورفع وازالۀ این شبهه ازقلوب متعلمان ومبتدیان ، امر عظیمی است؛ ازخداوند طلب خیر نمودم ودرنابودی وسوسه‌ها وشبهات ... برای تقرب به خدا وتوسل به اولیا شریعت حقه ورؤسای عصمت وهدایت شروع کردم. ونام آن را کسراصنام الجاهلیه گذاشتم"

صدرالمتألهین درمقدمۀ این کتاب،به مطالبی اشاره می کند که برای خوانندگان ضرورت دارد. ازجمله اینکه انسان ازدوجوهر نورانی وظلمانی یعنی نفس وبدن تشکیل شده وحصول کمال انسانی به علم وعمل مبتنی است ودانشی که برتری انسان ازحیوانات راتضمین می کند شناخت خدا وصفات وافعال الهی وکتاب های آسمانی وعلم به قیامت ونفس انسانی وکیفیت کمال او است وچنین کمال علمی تنها ازطریق ریاضت های شرعی وعلمی با شرایط خاصی به دست می آید.این مطلب مهّم با بیان مثال آینه وحجاب های نفس وموانع معرفت تبیین گشته است  مقالۀ اول رساله کسراصنام الجاهلیه، دربیان این مطلب است که هیچ مرتبه ای نزد خداوند بالاتر ازمعرفت به ذات وصفات و افعال الهی نیست واینکه عارف همان عالم ربانی است وهرکسی که عالم تر است، عارف‌ترونزدیک‌تردرنزد خداوند است. واگرکسی درعبادات شرعیه کوتاهی کند،به عبادات حکیمانه هم نایل نمی‌گردد.ودرآن صورت،اگربه ریاضتهای سلوکی ومجاهدت های صوفیانه بپردازد،هم خود رابه هلاکت رسانده وهم دیگران را به هلاکت می رساند.وگمراه وسرگردان می سازد.وکسانی که دراین زمان برای خود مقام ارشاد وخلافت قایل است، جملگی احمق ونادان هستند. وگمان می‌کنند که صورت های ادراکی راباید منتفی ساخت.پس نادانی وبزرگ نمایی وتکبّر وسایراعتقادات پست،آتش هایی هستند که درنفوس آنها شعله می افکنند.ملاصدرا درفصل دوم ازمقالۀ اول به بطلان شطحیات متصوّفه وبیان آسیب های آنها برای مسلمانان می پردازد.وتوصیه می کند به مخاطبان که از مجالست با این طائفۀ نادان پرهیزنمایند.کیستی صوفی وحکیم،فصل سوم این مقاله است که به پاکیزگی عقول آنها به آداب شرعی وفلسفی واخلاق پاکیزه اشاره می کند ومی‌فرماید:عارف وحکیم حقیقی کسی است که حقایق الهی ومعالم ربوبی را به صورت برهانی ویقینی بپذیرد.به گونه ای که ذره ای گرفتار شک وشبهه نشود.وبه زهد حقیقی وتهذیب اخلاق وتطهیرملکات اتصاف یابد. مقالۀ دوم درهشت فصل، به غایت نهایی درعبادات بدنی وریاضت های نفسانی برای انسان که عبارت ازتحصیل معارف واکتساب علوم است، می پردازد.معارف وعلوم ربانی که اهمال وجهل درآنها مستلزم بدعاقبتی وهلاکت سرمدی است. واما غایت حقیقی انسان، عبارت ازعلم الهی وفن ربوبی است که درحقیقت مخدوم سایر علوم است.علوم واحوال واعمالی که منبع تحقّق مقامات وملکات می باشد. وفایدۀ اصلاح اعمالی همچون نماز وروزه و... اصلاح حال قلب به زایل کردن ومرضهای باطنی وزدودن صفات ناپسند است. زیراملکات نفسانی ازرفتارانسانها پدید می‌آید.واما غرض ازآفرینش، عالم ربانی شدن است.وبد عاقبتی، زاییدۀ اعتقادات واعمال است. علامت دوستداران خداوند وصفات آنها فصل پایانی این مقاله است که مرگ ووصول ولقای الهی رایکی ازنشانه های آن می شمارد. مقالۀ سوم در نُه فصل به صفات ابرارواهل عمل که مرتبۀ پایین تری ازمقرّبان دارند،اختصاص یافته است.وراههای تصفیه را درانجام وظایف عبادت واستمراربرعدالت ونابود ساختن وسوسه ها وعشق وشوق الهی به عنوان مبدأ اعمال صالح معرفی می کند. وتنها عارف راکسی می داندکه خداوند سبحان راعبادت می کند.ملا صدرا دراین مقاله به چگونگی تناسب ظاهر وباطن ومواد غذایی وآشامیدنی جسم وبدن ودرنهایت، به بیان غرض افعال واعمال انسانی وغایت درعبادات وطاعات شرعیه می پردازد.وعلّتِ شقاوت اخروی توسط اعمال زشت وناپسند وسبب متمایزنبودن میان اشرارواخیاررا بیان می نماید مقالۀ چهارم درپنج فصل به موعظه های حکیمانه ونصیحت های عقلی وخطابه های روحانی پیرامون مذمّت دنیا واهل آن می پردازد که برای قلب سلیم وعقل مستقیم منفعت دارد وبرای آنان که فاقد حیات عقلیند مانند حیوانات وحشرات فایده ای ندارد. وخاتمه نیز به سالکان راه نجات، مخاطبان کتاب خود وغرض ازنکوهش های دنیا ودنیا دوستی رامعرفی می کند.وچهارحجاب مال ومقام وتقلید ومعصیت را بیان می سازد.   

نظر ایت الله صانعی در مورد تصوف :

 

 

نظر  ایت الله صانعی در مورد تصوف :

بسمه تعالی

« همه کسانی که شهادتین را بر زبان جاری میکنند محکوم به اسلام اند مگر انکه ثابت شود که پیامبر اکرم -صلی الله علیه و آله-  را نعوذبالله از طریق انکار ضروری دین تکذیب میکنند . البته تحقیق از عقائدشان لازم نیست ونباید انسان خود را به دردسر بیندازد وهمین قدر که شهادتین می گویند محکوم به اسلام اند و باید آنان را به منظور بالا رفتن آمار مسلمین و عظمت و شکوه اسلام ، در زمره مسلمانان دانست.»

26/2/87

 

معرفی کتاب5-رازگشا

- شیخ عباسعلی کیوان قزوینی، رازگشا ، به اهتمام : محمود عباسی، بی تا، بی جا، 560 صفحه

  محمود عباسی که کتاب راز گشا به اهتمام او منتشر شده درپیشگفتارکتاب ازکنجکاویش دربارۀ ملاعباسعلی خبر می دهد ومی نویسد:"ازجناب صوفی املشی که به عزّت علی شهرت داشت ازملا عباسعلی سؤال کردم که کیست ؟ کوتاه شنیدم ازمشایخ دورۀ نورعلیشاهی وصالح علیشاهی است که ازایام سلطان علیشاه درسلسله بوده، چون ازصراط سنت سلسله دور افتاد از انجام خدمت معاف شد. چون به ادامۀ مطالب راضی نبود من هم به همان بسنده کردم.ولی درسالهای بعد که نزدیکی توام با صداقتم آشکار شده بود داستانهایی اززندگی ملا عباسعلی رااز ایشان می شنیدم وگاهی چنان با دلسوزی توام بود که استنباط می کردم ازبی مروتی اتباع فرقه نسبت به او دلی تنگ داشت. از همان روزها موضوعی برایم جالب بود که جناب عزّت علی به من می فهماند رویداد زندگی ملا عباسعلی برای همۀ مأذونین ومجازین درسی شد که هر کس چون او عمل کند" همان آش است وهمان کاسه" از همان ایام تا به امروز آثارش راجستجو می کردم اگر هم داشتند چون می‌خواستند ماجرای ملاعباسعلی درپس پرده بمانددراختیارم نمی گذاشتند.امروز که  تقریبا دانستم اززمان حاج میرزا زین العابدین شیروانی مست علیشاه ودوره های سلطان علیشاهی ونور علیشاهی وصالح علیشاهی ورضا علیشاهی ومحبوب علیشاهی پس پرده دور  ازچشم اتباع فرقه چه گذشته است ومی گذرد به راز گشا وبَهین سخن واستوار وثمره الحیوه که به تازی نوشته شده، دست یافتم ... احساس  مسؤ لیت نموذه مصمم شدم مطاع کفر ودین که بی مشتری نیست رابه طالبان تصوفی که امروز برای بعضی از خاندانها سریر پادشاهی شده است پیشکش کرده تا هر خواننده ای خواست پند گیرد وخواست توجهی به آن ننموده پشت به کعبۀ حقایق روی ترکستان ریاست های صوفیانه داشته باشد. این کتاب مشتمل بریک مقدمه وسه رساله ازکیوان قزوینی یعنی: رازگشا وبهین سخن واستوار است.درمقدمه به پیشینه تصوف نعمت اللهی، صوفیان نعمت اللهی، انحطاط تصوف نعمت اللهی، تجدید حیات تصوف نعمت اللهی، خودمختاری درتصوف نعمت اللهی، انقراض تصوف نعمت اللهی،مدعیان ریاست نعمت اللهی، تصوف نعمت اللهی گنابادی، ورود کیوان قزوینی به تصوف نعمت اللهی، علت گرایش کیوان به تصوف، احتجاج با ملاسلطان، اهمیت اجازه وسبک اجازه نویسی وموقعیت اجازه دهنده ومنظور از اجازه واجازات کیوان، بی اعتقادی کیوان وحکم عزل کیوان ازمنصب، شایعه سازی وسیاست صالح علی شاه وسکوت وفریاد کیوان اشاره شده است . عباسعلی کیوان قزوینی در روز چهارشنبه 24ذیحجه سال 1277 درمحله شیخ آباد قزوین به دنیا آمد. پس ازکسب مقدمات علوم درزادگاهش درسال 1300 جهت فرا گرفتن فلسفه وعلوم ریاضی به تهران عزیمت کرده وبرای تکمیل علوم اسلامی به ویژه فقه واصول به عراق مشرف می شود ودرسامرا ازمحضرحاج میرزا حسن شیرازی ودرنجف ازدرس میرزا حبیب الله رشتی بهره می گیرد. کیوان قزوینی، وقتی نزاع فقها وصوفیه را مشاهده کرد با خود گفت: که من تا حال مذاق فقها را کاملا فهمیده ام وانکار آنها را نسبت به صوفیه دانستم حالا باید بروم میان صوفیه بادلی صاف وقدمی راسخ وخدمات صمیمی به آنها وعمل صمیمی وکامل به گفته های آنها، تا بببینم چه نتیجه می‌دهد. اولا پایه ومایه ادعای  آنها را ببینم چیست؟ فقها که دعوی غیر عادی هیچ ندارند اگرآنها نیز چنین اند، برمی گردم زیرا من بی نیاز ازکسی که دعوی غیرعادی نداشته باشد که او هم مانند من است وکسی به مثل خودش محتاج نیست احتیاج من منحصر است به کسی که درآن امر مطلوب، فوق من باشد. همانگونه که احتیاج مریض به طبیب عالم وسالم نه جاهل یا عالم بیمار بدیهی است. به همین دلیلف بدون ترس ازدیگران به سوی سلاسل صوفیه شیعه رفته وبه ایران باز گشته ودست ارادت به صفی علیشاه داده اما به علت مشارکتی که درمراحل علمی با ملاسلطان علی داشت ازهمه بید ودرسال 1314 دربیدخت به خدمت ملا سلطان مؤسس فرقه گنابادی رسید. وازاو پرسید که مرید چه احتیاجی به شمادارد آیا احتیاج علمی یا احتیاج وحیانی دارد؟ او گفته ازهمه اینها بالاتر است  قطب، جان جان مرید است هر که قطبی را مرید نیست او مردار است وجان ندارد واز همه کمالات انسانی محروم است.واگر علم را ازما دریافت نکند هیچ نفهمیده ونجات آخرتی برای او محال است. اجتهاد وتقلید وفقه واصول همه سراب است وخانه ساختن برآب دین اصلا وفرعا منحصر به اطاعت ما است.کیوان می گوید: من دیدم که مطلب غلیظ شد وکار بالا گرفت نباید صرف نظر کرد من اکنون خود را محقِّق دراصول دین ومجتهد در فروع دین می دانم حالا می‌شنوم که هیچ نفهمیده ام؛ اختلاف خیلی وتفاوت زیاد است. کیوان پرسشهای دیگری ازاوپرسید وملاسلطان به برخی ازآنها پاسخ داد لیکن پاره ای دیگر را حواله می کرد که باید بعد ازاین بفهمی  اگر مرید شدی وسالها خدمت کردی خواهی فهمید. کیوان به تحقیق پرداخت و خدمات همراه با ریاضت های شاقه را انجام داد تا ازمرشدش اجازۀ دستگیری یافت وشیخ سیّار گشت. ومُجاز به دستگیری طالبین گردید. ولقب درویشی " منصور علیشاه" دریافت کرد. وی درتصوف به چنان شهرتی رسید که اغلب مردم اورا قطب سلسله گنابادی می پنداشتند. کیوان به توصیه ملا سلطان مبنی برخدمت مجانی دوازده ساله جهت رسیدن به مقامات عرفانی، عمل کرد اما پس از چهارده سال خدمت با وجود اجازات ازملا سلطان علی ونورعلی وصالح علیشاه چیزی دستگیرش نشد و ازاین فرقه جداگشت ودردوجلد کیوان نامه واستوار رازدار وعرفان نامه وبهین سخن وراز گشا ومیوه زندگی وحج نامه ومعراجیه وثمره الحیوه واختلافیه را بعد ازترک نگاشت وبه طور واضح علت های بی اعتقادی اورا نسبت به تصوف نعمت اللهی سلطان علیشاهی گنابادی آشکار ساخت. وخوشبختانه کتاب راز گشا واستوار وبهین سخن واختلافیه دردسترس قرار گرفته ومی توان دراین مسیر کارگشا باشند. البته تاریخ وزمان دقیق مخالفت کیوان قزوینی با فرقه گنابادی مشخص نیست ولی درتاریخ ششم جمادی الاول سنه 1345 اوراازمنصب شیخی عزل کردند. ودشمنی همراه با شایعه نسبت به اوورزیدند. ملا عباسعلی کیوان پس ازهشتادسال درنوزدهم شعبان 1357 چشم ازجهان فرو بست ودرگورستان داراب نزدیک شهر رشت به خاک سپرده شد. کتاب "راز گشا" دربردارندۀ پرسشهایی پیرامون تصوف به ویژه فرقۀگنابادیه واسرارآنها واعمال واصطلاحات صوفیان وپاره ای پرسشهای شخصی دربارۀ علت فاصله گرفتن ازتصوف است ورساله "بهین سخن" نیز به چرایی گسترش تصوف کیوان قزوینی دربلاد وعلت ترک وی ازتصوف و معرفی ملاسلطان وچیستی دیگ جوش و مجلس نیاز و مراد صوفیه از فکرومنازل سلوک و انحصار تصوف به اسلام و مطالب دیگرپرداخته است. وکیوان قزوینی کتاب "استوار" را دربیان عقاید واعمال صوفیه پس ازترک دوازده ساله ازتصوف درچهار مقدمه وهجده فصل ویک فصل خاتمه نگاشته است. این مقدمات وفصول به باورها وروحیه روان شناختی مؤلف وتبیین اساس تصوف و چیستی تصوف حقیقی ومعنای آن و تأسیس اصل تصوف وتشخیص روح و موضوع آن و فرق تصوف با اسلام وبیان صفات قطب وصدور دعاوی قطب و صفات مرید و مسأله تشرف وآداب رفتار قطب بامرید وآداب پذیرفتن مرید وآداب مجلس نیاز و تفصیل اعمال مجلس نیاز وآداب دیگ جوش واصطلاحات تصوف ومطالب دیگرپرداخته است.

علامع طباطبائی رحمت الله علیه در مورد بدعتهای صوفیه می فرمایند:

علامع طباطبائی رحمت الله علیه در مورد بدعتهای صوفیه می فرمایند:

صوفيه براى سير و سلوک آداب و رسوم خاصى را که در شريعت وجود نداشت به وجود آوردند و راه‌هاى جديدى را پيوسته به آن افزوده و شرع را کنار گذاشتند. تا اينکه به جايى رسيدند که شريعت را در يک طرف ديگر قرار دادند و کارشان به جايى رسيد که در محرمات غوطه‌ور شدند و و اجبات را ترک کردند و در آخر منتهى به تکدى و استعمال بنگ و افيون شدند که اين حالت، آخرين حالت تصوف است که مقام فنا ناميده مى‌شود(محمدحسين طباطبايي، تفسيرالميزان، ج5، ص 282، قم‌:‌انتشارات موسسه نشر اسلامي، بى‌تا)

پرسش وپاسخ1

پرسش :

 

اگر قرار باشد يكي از سلسله هاي درويشي را انتخاب كنم، كدام يك را پيشنهاد مي دهيد؟

 

 

پاسخ :

 

همان گونه كه مي دانيد اسلام ديني معتدل است و پيروان خود را به پرستش خدا و ترك هوي و هوس امر مي كند و آخرت را هدف نهايي انسان ها مي داند، مانع بهره بردن از نعمت هاي اين دنيا هم نيست، بلكه دنيا را مزرعه آخرت مي داند. كه در قرآن كريم مي خوانيم:

"و در آنچه خدا به تو داده، سراي آخرت را بطلب، و بهره ات را از دنيا فراموش مكن."[1]

و در توبيخ كساني كه به بهانه آخرت، دنيا را رها مي كنند مي فرمايد:

"بگو چه كسي زينت هاي الهي را كه براي بندگان خود آفريده، و روزي هاي پاكيزه را حرام كرده است؟ بگو: اينها در زندگي دنيا براي كساني است كه ايمان آورده اند."[2]

در زمان پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ به خاطر فعاليت هاي اجتماعي و جنگ و جهاد و برخورد پيامبر با رهبانيت (گوشه گيري)، زمينه اي براي انزواطلبي وجود نداشت ولي پس از آن، عده اي گوشه نشيني را انتخاب كرده و مسائل اجتماعي اسلام (جهاد، امر به معروف و نهي از منكر، تولي و تبري و اقتصاد) را رها كردند و براي برخي ذكرها مانند اسماي الهي بيشتر از نماز واجب، اهميت مي دادند و از اين جا گمراهي اين جماعت از اسلام شروع شد.

اين فرقه به خاطر پوشيدن لباس پشمي به صوفيه معروف شدند و از آنجا كه يكي از عقايد دروغين اينها فقيرانه زندگي كردن است در ايران به اينها درويش يعني كسي كه با روش فقيرانه زندگي مي كند گفته مي شود.[3]

مسلمانان بايد درستي هر فكر و عقيده اي را از ديدگاه قرآن كريم و اهل بيت ـ عليهم السلام ـ بسنجند، خوشبختانه روايات زيادي داريم كه ما را از افتادن در انحراف و گمراهي درويشي (صوفي گري) نجات مي دهد، فقط به چند نمونه اشاره مي كنيم:

امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: صوفيه دشمنان ما هستند، هر كس تمايلي به آنها داشته باشد با آنها محشور مي شود و از آنهاست. و بزودي قومي كه ادعاي محبت ما را دارند به صوفيه (درويشي) تمايل پيدا مي كنند و لقب آنها را براي خويش انتخاب مي كنند و سخنان آنها را توجيه مي كنند!‌آگاه باشيد هر كس به سوي آنها رود، از ما نيست و ما از آنها بيزاريم و هر كس آنها را رد كند مثل كسي است كه در ركاب پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ جهاد كرده است.[4]

امام هادي ـ عليه السلام ـ هم مي فرمايد: صوفيه همه از مخالفان مايند و راه و روش آنها غير از راه و روش ماست و نيستند ايشان مگر نصاري و يهود اين امت.[5]

امام هادي ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: "صوفيه حيله گرانند، زيرا اينها با شيطان هم قسم شدند تا قواعد دين را خراب كنند."[6]

امام رضا ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: "كسي به صوفيه (مسلك درويشي) در نمي آيد، مگر از روي مكر، گمراهي، ضلالت، جهل و حماقت."[7]

خود پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ هم قبل از پديد آمدن پديدة درويشي (صوفي گري) از انحرافي بودن آن خبر داده و امت اسلام را از افتادن در اين سلسله ها و دام شيطاني هشدار داده و فرموده:

"قيامت برپا نمي شود مگر اين كه قومي از امت من كه اسم شان صوفيه (درويش مسلكي) است، پديد آيد. آنها از من نيستند، آنها يهود امت منند، آنها گمراه تر از كفار و اهل آتشند."[8]

با توجه به اين روايات و اينكه دين اسلام كامل ترين دين است و در آن به تمام ابعاد و نيازهاي معنوي و مادي و فردي و اجتماعي بشر بر طبق حكمت و مقتضيات خطري انسان توجه شده است و نيز با توجه به اينكه پيامبر(ص) تمسك به قرآن و عترت را بر امتش واجب نموده و فرموده است: من دو چيز گرانبها در نزد شما به امانت مي گذارم اگر به هر دو با هم تمسك جوئيد هرگز گمراه نخواهيد شد، يكي كتاب خدا و ديگر اهل بيتم ـ عليهم السلام ـ " نه تنها هيچ نيازي به انتخاب يكي از فرقه هاي صوفيه و دراويش ديده نمي شود بلكه رفتن و گرايش به سوي اين فرقه ها جز گمراهي و انحراف چيزي ديگري نخواهد بود. افزون بر اينها، اعتقادات و رسوم خانقاهي آنان مخالفت صريح با قرآن و روايات و معيارهاي عقلي دارد. پس با وجود اين مواقع هيچ انگزيه اي در گرايش به سوي اين فرقه ها براي هيچ عاقلي پيدا نخواهد شد.[9]

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:

1. نهضت هاي پوچ گرا(1)، تهران، سازمان تبليغات اسلامي.

2. سرخسي، شمس الدين، المبسوط، ج 2.

________________________________________

[1] . قصص/77.

[2] . اعراف/32.

[3] . دهخدا، علي اكبر، لغت نامه دهخدا، كلمه درويش و صوفيه، تهران، مؤسسه انتشارت و چاپ دانشگاه تهران، و دائرة المعارف تشيع، 1378 ش، ج 7، ص 489، ذيل كلمه درويش.

[4] . نوري، حسين، مستدرك الوسائل، قم، مؤسسه آل البيت لاحياء التراث، چاپ اول، 1408 ق، ج 12، ص 323، باب 37.

[5] . اردبيلي، احمد؛ حديقة الشيعه، تهران، علميه اسلاميه، بي تا، ص 604.

[6] . قمي، عباس، سفينة البحار، بي جا، كتابخانه سنائي، بي تا، ج 2، ص 58.

[7] . حديقه الشيعه، ص 605.

[8] . حر عاملي، محمد بن حسن؛ الاثني عشريه، قم، دارالكتب العلميه، بي تا، ص 16.

[9] . مجلسي، محمدباقر؛ بحارالانوار، بيروت، مؤسسه وفاء، 1404 ق، ج 23، ص 108.

معرفی کتاب1-حدیقه الشیعه

- مقدس اردبیلی ، حدیقه الشیعه ، تصحیح: صادق حسن زاده باهمکاری علی اکبرزمانی نژاد،انتشارات انصاریان، 1377، 1165 صفحه

احمد بن محمد، مشهور به مقدس اردبیلی درزمرۀ فقهای بزرگ ونامی مکتب امامیه ومعاصرشیخ بهایی به شمارمی رود. که علاوه برنبوغ علمی، دارای کرامات ومقامات عرفانی شگفت انگیز بوده است. علامۀمجلسی درتجلیل او می گوید: " محقق اردبیلی درتقوا وزهد وفضل به عالیترین درجات رسیده بود ومن دربین علمای گذشته وحال،نظیر وهمتایی برایش سراغ ندارم."  کتاب حدیقه الشیعه درتوصیف واثبات امامت درفصول دوازده گانه نگاشته شده است. ومباحثی مانند: لطف بودن نصب امام، لزوم افضلیت امام، طریق تعیین امام، دلایل تعیین امام، اعم ازادله عقلی و نقلی( قرانی وروایی)،فضایل حضرت علی (ع)، مطاعن ابوبکروعمروعثمان ومعاویه،معجزات وقضاوتهای امام علی،تعداد اوصیای پیامبر اسلام وزندگانی آنها بیان شده است. مؤلف بزرگواردرضمن زندگانی امام صادق(ع) ازصفحه 750 تا817 به ذکرمذاهب صوفیه پرداخته وسخنان شیخ صدوق وشیخ مفید وعلامه حلی رادرباره صوفیه ونیز بحث صوفیه با امام صادق ومطالبی همچون طوائف صوفیه بیان کرده است. مقدس اردبیلی درفصل نخست این باب به معرفی مذهب حلولیه ومذهب اتحادیه ودرفصل دوم به مذهب حبیبیه ومذهب ولاییه ومذهب مشارکیه ومذهب شمراخیه ومذهب مباحیه ومذهب ملامتیه ومذهب حالیه ومذهب حوریه و مذهب واقفیه ومذهب تسلیمیه ومذهب تلقینیه ومذهب کاملیه ومذهب الهامیه ومذهب نوریه ومذهب باطنیه ومذهب جوریه ومذهب عشاقیه ومذهب جمهوریه ومذهب زراقیه وانحراف های آنها پرداخته است.

اشعاری از امام خمینی (ره)

 

خار راه مني اي شيخ زگلزار برو

از سر ره من اي رند تبهكار برو

تو وارشاد من اي مرشد بي رشد وتباه

از بر روي من اي صوفي غدار برو

اي گرفتار هواهاي خود اي دير نشين

از صف شيفتگان رخ دلدار برو

اي قلندر منش اي باده به كف خرقه به دوش

خرقه شرك تهي كرده وبگذار برو

خانه كعبه كه اكنون تو شدي خادم آن

اي دغل خادم شيطاني از اين دار برو

 

ديوان اشعار امام خمینی ص 176

رحمت علیشاه

حاجی زین العابدین مشهور به میرزا کوچک خان و ملقب به رحمت علیشاه شیرازی، در سال 1208 قمری در کاظمین به دنیا آمده و از ده سالگی در شیراز به سر می برد، و از زمان مجذوب علیشاه همدانی در فرقه نعمت اللهیه مطرح بود.

وی پس از مست علیشاه شیروانی مدعی جانشینی شد و خود قصه ای را به این شرح نقل می کند: «در همدان در حجره ای که منزل داده بودند و به عبادت مشغول بوده، علی الصباح جناب مجذوب علیشاه از در درآمد و فرمود: ای فرزند به حمدالله مجاهدات و ریاضات شما در بارگاره الهی قبول افتاده گنج مقصود به حصول و مفتاحش این کاغذ است که فوراً گرفته سوار شوی و از این راه پر خوف و خطر نیندیشی هر جا که حاجی شیروانی را دیدی به او بدهی و همه جا با او باطناً همراهی نمائی و او را تنها نگذاری که این کار تراست که دور رحمت است».

رحمت علیشاه هفت روزه، خویش را به قمشه اصفهان رسانید. حاجی شیروانی تازه با عیالات وارد کاروانسرا شده هنوز ننشسته بود سلام داده کاغذ را رساند. چون خواندند گفتند: همه به شما سپرده اند و دیگر سخن نگفته از در سرا پیاده بیرون رفتند.[1]

همچنین اتباع گنابادیه مدعی شده اند: «مست علیشاه او را به جانشینی تعیین کرده»[2] و نوشته اند: «ارکان سلسله نعمت اللهیه به کف با کفایت رحمت علیشاه سپرده شد»[3].

اما مسئله قطبیت فرقه ای بدون اجازه رحمت علیشاه موضوعی است که بر خلاف نظر وابستگان فرقه گنابادی که رمز موفقیت آنها حرف های بی سند ومدرک است، بسیاری از وابستگان به فرقه نعمت اللهی قدرت انکارش را نداشته و به آن اشاره کرده اند. دکتر مسعود همایونی وابسته به تشکیلات نعمت اللهی می نویسد: «در باب اجازه ارشاد رحمت علیشاه ، نه در طرائق الحقایق [که فرزند او نوشته است] نه جای دیگر، نگارنده مطلبی مشاهده نکرده است؛ معلوم نیست که مرحوم رحمت علیشاه اجازه دستگیری را از چه کسی دریافت کرده است»[4]. دقت نظر دراین گزارش می رساند که حتی نامبرده را در حد یک شیخ مأذون که به نیابت از رئیس وقت فرقه دستگیری کند ثابت نشده است؛ چه رسد به قطبیت مرسوم در تصوف فرقه ای!

بنابراین زین العابدین شیرازی رحمت علیشاه بدون اینکه اجازه ای از شیخ ما قبل خود مست علیشاه در دست داشته باشد ، مدعی ریاست فرقه نعمت اللهیه شده و انقطاعی دیگر در سلسله را به وجود آورده است.



[1] طرائق الحقایق: 3/389

[2] رهبران طریقت و عرفان: 228

[3] درآمدی بر تحولات تاریخی سلسله نعمت اللهیه : 71

[4] تاریخ سلسله های نعمت اللهی در ایران: 117

اوج عرفان در تصوف

خانقاه اویسیه

یاد زینب

به یاد زینب می خندم بر

 

این

 

جاهلان

مقدمه ای بر تصوف

در عصر رسول اكرم (ص) نه تنها نام و نشاني از صوفي و افكار و مرام  ومسلك صوفي گري وجود نداشته بلكه آن حضرت با شعار ((لا رُهبانية في الاسلام))1  بر رياضت كشي و انزواگري، خط بطلان كشيده و اسلام را را دين جهاد و تلاش و مسئوليت مهرفي نموده است. پس از رحلت آن بزرگوار به دليل محروم شدن مردم از نور ولايت و انحراف مسير خلافت، رفته رفته افكار و انديشه هاي نادرست و غير اسلامي ميان مسلمانان راه يافت كه اين خود سبب پديد آمدن عده اي زاهد نما شد كه در زهد و ترك دنيا و گريز از اجتماع به افراط و زياده روي كشيده شدند و در اوائل قرن دوم هجري ابراز وجود نموده و به تدريج آداب و رسومي براي خود ايجاد و نام صوفي بر خويش نهادند و به عبارتي روشن تر، راه خود را به گونه اي از ساير مسلمانان جدا كردند.

زهد و بي رغبتي به دنيا كه درآيات و روايات بر آن تاكيد فراوان شده در اثر بي توجهي و عدم شناخت صحيح آن، مي توانست به افراط و زياده روي انجاميده و به صورت رياضت هاي نامطلوبي جلوه گر شود چنانكه نمونه هايي از ان را در زمان حيات نبي اكرم (ص) و امير مومنان(ع) در سرگذشت معروف عثمان بن مظعون و عاصم بن زياد سراغ داريم كه افراد ياد شده به شدت مورد نكوهش و اعتراض اين بزرگوارن قرار گرفته و خرقه رياضت افكندند.

با نگاهي گذرا به حالات صوفيان اوليّه نظير: حسن بصري، فُضيل بن عياض، محمد بن واسع، مالك بن دينار، حتي سُفيان ثوري كه رسماً صوفي شناخته شده و صوفيان سندِ خرقه به آنان مي رسانند در كتبي چون ((حلية الاولياء و طبقات شعراني و...)) مي بينيم صوفيان اوليّه سخن از بهشت و جهنم بر زبان مر راندند و از فكر و انديشه به صوفي عايي چون بايزيد و حلاّج و شِبلي و مولوي و ... شباهتي نداشته اند با اين كه بنا به روايت منقول  از امام صادق (ع) ابوهاشم كوفي نخستين كسي است كه نام صوفي بر خود نهاد ولي صوفي گري به معناي رايج آن با طرح موضوعاتي چون((حلول و اتّحاد و جذبه و سقوط تكليف و دم زدن از عشق...)) از دوران ذوالنون مصري و سپس بايزيد بسطامي آغاز شد. رموز و اسرار طريقت تصوّف در كتب و نوشتارهاي فراواني تبيين شده كه مي توان از الهي نامه و ديگر سروده هاي عطّار نيشابوري، آثار ثنايي، نوشته هاي عين القضاة همداني، احمد و محمد غزالي به ويژه كتاب ((احياء العلوم)) آثار نجم الدين كبري، كتب خواجه عبدالله انصاري، تاليفات سهرورد، روزبهان شيرازي، قُشيري و ده ها مرشد و پير و صوفي ديگر، افزون بر نوشته هاي محي الدين عربي كه خود را خاتم الاولياء دانسته، يه عنوان فرهنگ مكتب صوفيان نام برد.

پا ورقی : 1) . گوشه نشيني و انزوا در اسلام جايي ندارد.